فیلم نقشهی فرار: پزشکان کسانی هستند که داروهایی را که کمی میشناسند برای درمان بیماریهایی که حتی کمتر میشناسند برای آدمهایی که اصلاً نمیشناسند تجویز میکنند.
1- فیلم زمانی برای مردن نیست: تا زمانی که به نگرانیهامون ادامه بدیم گذشته دنبالمون میاد.
1- فیلم اولین اصلاح شده: زندگی بدون یأس همون زندگی بدون امیده.
1- فیلم خاطرهپرداز: نگو همیشه؛ همیشه معنیش اینه که بهش عمل نمیشه!
2- فیلم خاطرهپرداز: بدون غم نمیتونی طعم خوشی را بچشی.
3- فیلم خاطرهپرداز: یک تراژدی اگه ادامه پیدا کنه دیگه دردناک نیست.
فیلم مهاجمان مقبره: من بطور طبیعی کاریزماتیکم!
فیلم حافظه: حافظه میتونه تحریف بشه؛ حافظه فقط یک برداشته نه نسخهی اصل.
فیلم رانندهی تاکسی: آدم همون قدر سالمه که خودش حس میکنه.
1- فیلم منِ فوقالعاده: شیزوفرنی بیماری کسی است که آنچه نباید را دیده.
2- فیلم منِ فوقالعاده: پول زیاد داشتن خوبه اما چیزی نیست که نشون بده چی هستی.
1- سریال پیکی بلایندر: مردها همون طور که نمیتونن دروغ نگن؛ راز نگهدار هم نیستند.
1- سریال بازی تاج و تخت: همهی کلمات قبل از کلمهی «اما» چرت و پرت هستند.
2- سریال بازی تاج و تخت: فردی خردمند زمانی گفت که انسان هرگز نباید صرفاً چون میخواهد چیزی را باور کند؛ آن را باور کند.
3- سریال بازی تاج و تخت: هیچی بدتر از زمان آدم را به فنا نمیده!
4- سریال بازی تاج و تخت: امنیت هرگز یک وضع دائمی نیست.
5- سریال بازی تاج و تخت: بهتره آدم واسه چند لحظه بزدل باشه تا این که باقی عمرش مرده باشه.
1- سریال سوپر گرل: بزرگترین ریسک اینه که هرگز ریسک نکنی.
2- سریال سوپر گرل: بخشی از این که آقای خودت باشی اینه که بدونی کی کمک را قبول کنی.
1- سریال خانهی کاغذی: میگن عشق میتونه کوه را جابجا کنه ولی راستش را بخواین نفرتم یک چنین نیرویی داره.
2- سریال خانهی کاغذی: زجر مثل وام میمونه، وامی که هرگز قسطهاش تمومی نداره.
1- سریال فرینچ: زندگی لذت است و مرگ آرامش. این تغییر است که سخت است.
2- سریال فرینچ: تنها اونایی که خطر پیش رفتن را میپذیرند میتوانند بفهمند تا کجا میتوانند پیش بروند(تی ـ اس ـ الیوت، شاعر آمریکایی).
3- سریال فرینچ: مغز همون خودآگاهه و ذهن خداست.
4- سریال فرینچ: گوش کردن به چیزی که ضبط شده ممکنه باعث بشه دلیل گوش کردنمون را فراموش کنیم(اینیشتن).
5- سریال فرینچ: هر رابطهای متقابله، وقتی چیزی را لمس میکنی؛ اون هم داره تو را لمس میکنه.
6- سریال فرینچ: تاریکترین لحظهها، نزدیکترین زمان به روشناییه.
7- سریال فرینچ: عشق ما را آسیبپذیر میکنه اما همینه که ما را انسان میکنه.
8- سریال فرینچ: به این نتیجه رسیدم که خونهی آدم همون جایی است که قلبش هست.
9- سریال فرینچ: زندگی ما حاصل تفکرات ماست(مارکوس اورلیوس، از امپراطوران روم باستان)
10-سریال فرینچ: سرنوشت چیزی بیشتر از همگرایی سلسله احتمالات یک نتیجهی بالقوه نیست و چیزی به نام دخالت الهی وجود خارجی نداره.
11-سریال فرینچ: اگر میخواهی خدا را به خنده واداری، نقشه هایت را برایش بگو.
12-سریال فرینچ: قبل از این که تو راه انتقام پا بذاری، دو تا قبر بکن.
ﻣﻮﺳﯽ (ﻉ ) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ :
ﺍَﺭَﻧﯽ ( ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ )
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ : ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ ( ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ )
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺳﻌﺪﯼ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﻓﻆ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﻮﻻﻧﺎ :
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
و کاربرد کنایی «لنترانی» به معنای: جواب سربالا از خاکشیر اصفهانی:
سحر آمدم به کویت که ببینم از تو رویی
ارنی نگفته گفتی دو هزار لنترانی
سریال دیدن: سکوت دروغ نیست.
1- سریال داستان جنایی آمریکایی: شهرت بدون شرافت هیچ ارزشی نداره.
1- سریال گاتهام: مردی که چیزی برای عشق ورزیدن نداره مردیه که هیچ جوری نمیشه خریدش، مردیه که نمیشه بهش خیانت کرد، مردیه که به هیچ کس جز خودش جواب پس نمیده. این همون مردیه که در مقابل خودم میبینم یک مرد آزاد.
2- سریال گاتهام: بهترین دروغگوها همیشه حقیقتو میگن.
3- سریال گاتهام:با دشمنی که انگیزههاش را درک نمیکنی نمیتونی بجنگی.
4- سریال گاتهام: چون چیزای کوچیک مهمند؛ ذره ذره کارهایی که انجام میدیم اهمیت پیدا میکنه حتی اگه کسی متوجه نشه و اهمیت نده.
1- سریال کتشلواریها: وقتی که من سیزده سالم بود یه پسر تو محله بود که برادر کوچکم را اذیت میکرد؛ یه روز با پدر اون بچه روبرو شدم بهم گفت چیزی در این باره نمیدونه. میدونی مشکلش چی بود؟ اون لعنتی وظیفهاش بود که بدونه!
2- سریال کتشلواریها: مردم چیزی را که دلشون میخواد میشنوند.
3- سریال کتشلواریها: پسرم! نفست داره چکهایی مینویسه که بدنت نمیتونه پرداختشون کنه(تکرار دیالوگ سلاح برتر).
4- سریال کتشلواریها: اگه محمد نمیاد پیش کوه؛ باید کوه را ببریم پیش محمد!
5- سریال کتشلواریها: وفاداری یک خیابون دوطرفه است.
6- سریال کتشلواریها: وقتی با ببرها کار میکنی؛ هر چند وقت یه بار چنگت میزنند. دوست دارم با ببر کار کنم البته وقتی زیادهروی میکنند باید خلاصشون کنی.
7- سریال کتشلواریها: تا در شرایط کسی قرار نگرفتی در باره اش قضاوت نکن!
8- سریال کتشلواریها: نیازهای کلی مهمتر از نیازهای جزئیه(اسپاک خشم خان).
9- سریال کتشلواریها: دادستانها چکشند و متهمها را مثل میخ میبینن.
10- سریال کتشلواریها: هیچ وقت چیزی را امضا نکن مگر این که در قبالش چیزی بگیری!
11- سریال کتشلواریها: وقتی میخواهی دروغ بگی سعی کن با جزییات کمتری بگی!
12- سریال کتشلواریها: فهمیدم میزان پولی که در میآری مهمترین مسأله تو دنیا نیست؛ این که پولت را هر روز با کی خرج میکنی مهمه!
13- سریال کتشلواریها: تو برام مثل خانوادهای! اونم خانواده تو است و آدم نباید با اعضای خانواده پول سرمایهگذاری کنه!
14- سریال کتشلواریها: وکلا چیزی جز فرصت طلبان تشنه ی قدرت نیستند.
15- سریال کتشلواریها: سنگی که پرت میکنی دیگه برنمیگرده!
16- سریال کتشلواریها: اگه نتونیم حقایق سخت را به هم بگیم پس داریم چکار میکنیم؟
17- سریال کتشلواریها: سیلی زدن از سیلی خوردن خیلی سختتره!
18- سریال کتشلواریها: خب فقط امیدوارم تو اولین آدم تو دنیا باشی که کنار سگها بخوابی و صبح با شپش بلند نشی.
19- سریال کتشلواریها: - یکی از سختترین کارهایی بود که مجبور به انجامش شدم. قسم میخورم یه تیکه از منو ازم جدا کرد. - خب میتونی این طوری بهش نیگاه کنی یا این طور نیگاه کنی که خودت خواستی یه تیکه از خودت را دور بندازی!
20- سریال کتشلواریها: اگه نمیخوای کلوچه بخوری نرو تو آشپزخونه!
21- سریال کتشلواریها:مادر بودن یعنی زندگی کردن با انتخابهایی که قلبت را میشکنه.
1- سریال لیست سیاه: کسانی که خشونت را منکر میشن تنها به این دلیله که دیگران از جانب اونا دست به خشونت میزنن، جرج اورویل.
2- سریال لیست سیاه: وقتی کسی را دوست داری روش کنترل نداری؛ عشق این طوریه قدرت را ازت میگیره
3- سریال لیست سیاه: مرد دانا از یک سؤال احمقانه چیزهای بیشتری یاد می گیره تا یک ابله از یک جواب هوشمندانه.
4- سریال لیست سیاه: هر چیزی که ذهن باهاش درگیر بشه بدن هم باهاش می جنگه.
5- سریال لیست سیاه: تو دنیای دیوونهها فقط دیوونگی جواب میده، کوراساوا
6- سریال لیست سیاه: فروید عقیده داشت خالکوبی یک مکانیزم دفاعیه، راهی برای خارج کردن آسیبهای درونی.
7- سریال لیست سیاه: پدرم همیشه میگفت حالا اگه تونستی تو جایگاه اول یک ارکستر بنشینی معنیش این نیست که میتونی رهبر ارکستر بشی.
8- سریال لیست سیاه: میگن نعمت جوانی در جوانی اصرافه من مخالفم به نظر من خرد در پیری اصرافه فقط میتونی در اختیار بذاریش ولی افراد کمی اینو میفهمن افرادی که بهت نزدیکترن.
9- سریال دارک: آدمی میتواند خواستههایش را عملی کند اما سرنوشت است که آن خواستهها را انتخاب میکند. «آرتور شوپنهاور».
10- سریال لیست سیاه: بخشش گذشته را عوض نمیکنه ولی معتقدم میتونه آینده را تغییر بده.
11- سریال لیست سیاه: پیکاسو میگه چهار سال طول کشید تا مثل رافائل نقاشی کنم اما یک عمر طول کشید تا مثل بچهها نقاشی کنم.
12- سریال لیست سیاه: حقیقت مهم نیست تنها چیزی که تو دنیا اهمیت داره نحوهی نشون دادن حقیقته.
13- سریال لیست سیاه: قدم گذاشتن در راه انتقام دو تا قتل است. «کنفوسیوس»
14- سریال لیست سیاه: تجربه به من ثابت کرده؛ آدما به ندرت تغییر میکنند اما وقتی تغییر کنند دیگه قابل اعتماد نیستند.
15- سریال لیست سیاه: هر چی نکشتت؛ قویترت میکنه.
16- سریال لیست سیاه: هیچی به اندازهی وقتی که بچهات نامیدت میکنه دردناک نیست؛ انگار یک اسب تکشاخ سوراخت کنه.
17- سریال لیست سیاه: درد کشیدن هر چه قدر هم سخت باشه؛ بیحس بودن سختتره.
18- سریال لیست سیاه: اعتقاد من همیشه این بوده که شخصیتی که داری بهت معنی میبخشه نه شخصیتی که قبلاً داشتی.
19- سریال لیست سیاه: در صلح، پسران پدرانشان را دفن میکنند و در جنگ پدران پسرانشان را «تو.لستوی».
20- سریال لیست سیاه: هیچ چیزی بهتر از سکوت نشاندهندهی ندامت نیست.
21- سریال لیست سیاه: خط محوی بین درست و خطا وجود داره که دیگه نمیتونیم شفاف ببینیمش.
22-سریال لیست سیاه: میدونی چرا مسخره مسخره است چون کلمهای قابل درکه ولی قابل تعریف نیست.
23-سریال لیست سیاه: یکی از دوستانم بهم گفته بود ارزش واقعی آدم به چیزهایی که به دنیا نشون میده نیست به چیزهاییه که از دنیا مخفی میکنه.
24-سریال لیست سیاه: ما زندگیای که قراره زندگی کنیم را زندگی میکنیم.
25
کشتن ایوا: انگلیسی زبان اطلاعاته و اطلاعات همه چیزه!
1- سریال مرداک: مهمون مثل ماهی میمونه، بعد از سه روز گندش درمیآد!
2- سریال مرداک: خورشید به موفقیت پزشکها میتابه و زمین شکستهاشون را پنهان میکنه.
3- سریال مرداک: مقدار کمی از زندگی تحت کنترل ماست؛ همین طور مقدار کمی از مرگ.
4- سریال مرداک: دنیا مثل یک صدف میمونه؛ انتخاب با توست که بازش کنی یا نه.
5- سریال مرداک: شراب باعث میشه که یک مرد کلمات را به جای افکارش اشتباه بگیره، ساموئل جانسون.
6- سریال مرداک: یک مرد هم در طول زمان مثل شراب تغییر میکنه.
7- سریال مرداک: من با شادمانی مستم و نمیخوام امشب طعم شراب دیگری را بچشم!
8- سریال مرداک: وقتی چیز مهمی را دست میدی احساساتت ممکنه گمراهت کنه.
9- سریال مرداک: تمام عمرمون صرف به دست آوردن هر چی که الان داریم میشه. ترس از دست دادن درست مثل مردن میمونه اما بدون از دست دادن تغییری هم نیست و بدون تغییر زندگی نیست.
10- سریال مرداک: گاهی اوقات بحران، شفافیت میاره.
11- سریال مرداک: شاید ما ندونیم نتیجهی اعمالمون چی میشه ولی من یک چیز میدونم؛ اگر عملی نباشه نتیجهای نیست.
12- سریال مرداک: من بزرگ نیستم؛ این دنیاست که خیلی کوچیکه!
13- سریال مرداک: این که زندگیمون چطوری شروع بشه تموم شدنش را مشخص نمیکنه.
14- سریال مرداک: اگه زرهات را زمین بیندازی تموم دنیا قورتت میدهند.
15- سریال مرداک: دنیا را گشتم. جاهای زیادی را دیدم و با آدمهای زیادی حرف زدم. هر فرهنگی نظر خاص خودش را در مورد ازدواج داره. فقط کرکسهای سیاه و میمونها تا آخر عمرشون وفادار میمونن حتی قوها هم جدا میشن.
16- سریال مرداک: آدم نمیتونه برای هر پیامدی مقصر شناخته بشه چون عواقب هر اتفاقی دنبالهداره.
17- سریال مرداک: ناشناس بودن، ذات آدما را رو میکنه.
فیلم حکم: سگها واق واق میکنند اما کاروان به راهش ادامه میده چون کاروان چارهای نداره.
1- فیلم الهام: بهترین انگل غیرقابل نابودی چیه؟ باکتری؟ ویروس؟ انگل رودهای؟ نه، یک فکر بهبود ناپذیر، بشدت مسری. وقتی که فکری وارد ذهن آدم شد تقریباً غیر ممکنه بتونی نابودش کنی.
1- سریال اسارت: وقتی بهت میگن حرکت کن این جا چیزی برای تماشا نیست دارند بهت دروغ میگن.
2- سریال اسارت: در تمام تاریخ، حقیقت از قاب روایت کنندهاش نمایش داده میشود و مهم اینه که چه کسی روایتش میکنه.
3- سریال اسارت: جلسات دادگاه و دستشوییهای عمومی تنها مکانهایی هستند که در انگلستان دوربین مداربسته ندارند.
4- سریال اسارت: وقتی مردم را به شک و سر درگمی بیندازی براحتی میتونی همه چیز را انکار کنی.
1- سریال رییس بزرگ: هر از گاهی همهمون تو کلمات زیادهروی میکنیم ولی کلمات دست آخر چیین؟ نفس. نفس هم معنیش اینه که: زندهایم(همان ضربالمثل: حرف نشخوار آدمیزاده.)
2- سریال رییس بزرگ: مرد بودن سخته باید همه چیزو به عهده بگیری. این زنا فقط انتظار دارن.
1- سریال در برابر آینده: انتخابها زندگی را میسازند.
2- سریال در برابر آینده: وقتی صحبت از آینده است مهم نیست از قبل چی میدونی مهم اینه که وقتی بهش رسیدی چکار میکنی.
3- سریال در برابر آینده: دیدن آینده به اندازهی مروز گذشته آدم رو باتجربه نمیکنه.
4- سریال در برابر آینده: تو این شهر پلهای زیادی هست که این سمت رودخونه را به اون سمت وصل میکنه اما پلهایی هم هست که ما باید به سمت هم بزنیم تا ما را به هم وصل کنه اما سختترین پلی که میشه از روش رد شد پلیه که به سمت قلبتون میره؛ همونیه که شما را به خونه میرسونه.
5- سریال در برابر آینده: شاید تقصیر هیچ کس نیست شاید هم تقصیر همه است وقتی همه چی اشتباه میشه آدم دیگه علتش را یادش نمیاد. گاهی هم اگه کمی عاقل باشی گذر زمان تکههای گسیخته را دوباره به هم میچسبونه، باور کن من میدونم!
6- سریال در برابر آینده: اگه راز کسی را فهمیدی مثل راز خودت حفظش کن! خلاف این عمل کنی رازهای خودت دیر یا زود بر ملا میشن!
7- سریال در برابر آینده: گذشته هرگز از بین نمیره؛ آینده هم هیچ وقت زودتر شروع نمیشه!
8- سریال در برابر آینده: وایات جس اولف: شجاعت نود درصد اعتقاده ده درصدش هم جنون محضه.
9- سریال در برابر آینده: شاید تمام راز زندگی در همین مسألهی ساده باشه! طوری زندگی کن که انگار آخرین روز زندگیته. شاید یک صدایی از گذشته اومد و گفت: زندگیتو بکن!
10- سریال در برابر آینده: گاهی فکر میکنی زندگی جدیدی پیدا کردی ولی داری زندگی دیگران را میسازی پس هیچ وقت به خاطر خودت به زندگی دیگران پشت نکن!
11- سریال در برابر آینده: زمان هر دردی را درمان میکنه حصوصاً وقتی که جوونی!
12- سریال در برابر آینده: هرگز نمیتونیم از گذشتهمون فرار کنیم. مهم نیست چقدر بدویم! هرچه بودیم الان هم هستیم. بعضی وقتها گذشته باهامون سر دوستی داره بعضی وقتها هم تبدیل به بزرگترین دشمن میشه، میتونه ما را تبدیل به قهرمان کنه یا به خاک سیاه بنشونه.
13- سریال در برابر آینده: تو دنیا انواع مختلفی از شجاعت وجود داره فقط این مدل دروغینش نیست که مطرحه. چیزهایی هست که صدها برابر اینها شجاعت میطلبه مثل بازگو کردن حقیقت، پی بردن به واقعیت و آگاه کردن دیگران اینها کار هر کسی نیست. شجاعت پذیرفتن خطاها یک نوعشه یا جبران کردن اعمال و رفتار تلخ گذشته.
14- سریال در برابر آینده: لازم نیست من براتون بگم. خودتون میدونید دنیای امروز چشه؟ همه میخوان برنده بشن. باید فرز باشی و هیچ نقطه ضعفی بروز ندی. اگه بخوای از پلهها بری بالا باید یک نفر از اون بالا بیاد پایین.سقوط هم هیچ وقت بدون درد نیست.
15- سریال در برابر آینده:آینده چیزیه که میسازی!
1- سریال معما، از زبان پیرزن در بارهی مرگ: در واقع من خود را در حال انتظار در ایستگاه قطاری میبینم که مدتهاست تأخیر ورود دارد!
1- سریال شرلوک هلمز (مدرسهی ابتدایی): اسب من میلنگد، نعلهای کهنه، میخهای تازه.
2- 2- سریال شرلوک هلمز(الماس مازارن)، لرد بایرون: کسی که گلویی را میبرد آدم تندرویی نیست.
مهدی نوریان
ژوئیه 22
مگر میرفت استاد مهینه،
خری میبرد بارش آبگینه؛
یکی گفتش که: بس آهسته کاری
بدین آهستگی بر خر چه داری؟
چه دارم؟ گفت: دل پر پیچ دارم
که گر خر میبیفتد هیچ دارم! «اسرارنامۀ عطار»
گزیده نامههای حبیب یغمایی/ سید علی آل داود
0 بازدید 360 بار
شنبه, 29 مهر 1391 ساعت 08:03
گزیده نامههای حبیب یغمایی/ سید علی آل داود
از حبیب یغمائی شاعر و نویسندة معاصر و مدیر مجلة نامآور یغما (متولد 1277ش ـ متوفی 1363ش)، نامهها و مکتوبات متعددی برجای مانده است.
مشاهیر نایین
|
مشاهیر نایین :
|
(چتر)
(فضاهای احساس گونهگون با یک عنصر در فضای خیال)
*506* چتر (1)
بازار چتر
همه جا داغ است
آن جا
از بس باران می بارد
این جا
از بس باران نمی بارد
*507* چتر (2)
در شمال
آن قدر باران بارید
که تمام چترها
به فروش رفت
در جنوب
آن قدر باران نبارید
که تمام چترها
به فروش رفت
*508* چتر (3)
در بارش تگرگ
نارون پیر
کودک را به زیر چتر خود کشید
از شدت تگرگ
چتر سوراخ سوراخ شد
*509* چتر (4)
آسمان
در عزای رود گریست
چترها
سیاه پوشیدند
*510* چتر (5)
آفتاب را
دریغ میکند از من
چترت
از سرم بردار
آمدهام حمام آفتاب بگیرم
*511* چتر (6)
یادت باشد
به شهر ما که میآیی
ای مهربان
چتر با خودت بیار!
این جا همیشه هوا شدید است
یا بارانی
یا آفتابی
*512* چتر (7)
چتری که به تو هدیه دادم
دو لذّت را از من ربود:
دست دادنت با من
ماندنت در زیر چتر من
*513* چتر (8)
باران نبارید
خشکسالی
پوست و استخوانشان کرده بود
در مرز گرسنگی
دست امدادگر سازمان ملل
چتری بالای سرشان گرفت
تا از باران
در امان باشند
*514* چتر (9)
من و او
در هوای بارانی بود
زیر یک چتر می رفتیم
چترمان که دو تا شد
دیگر باران نبارید
*515* چتر (10)
گاهی
که با خود چتر داشتم
باران نمیبارید
گاهی
که باران می بارید
چتر با خود نداشتم
محمد مستقیمی – راهی
پرویز
شاپور مبتکر کاریکلماتور در ایران است..
اما امروزه
کاریکلماتور نویسان بسیاری راه او را ادامه دادند....
انگلیسی بیاموزیم 9 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم 8 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم 7 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم 6 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم 4 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم 3 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم 2 ادامه مطلب ...
انگلیسی بیاموزیم (1) ادامه مطلب ...
النزف فی طاحونة المدینة از عبدالغنی التلاوی شاعر سوریهای ترجمه از محمد مستقیمی - راهی
ادامه مطلب ...شعر دمی والحرب المعلبة از عبدالغنی التلاوی شاعر سوریهای با ترجمه از محمد مستقیمی - راهی
ادامه مطلب ...گزیدهای از کتاب:
گذر و نظری بر هرمنوتیک و تأویلگرایی
ادامه مطلب ...