تنهای قمی

زبان تا چند دست و پا زند در عرض مطلب‌ها

خوشا محشر که می‌آید ز دست و پا سخن گفتن

 

تنهای قمی

هلالی جغتایی

ما که باشیم که ما را دهد آغوش تو دست ؟

با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم

 

هلالی جغتایی

وحید قزوینی

به سان خامه‌ی نقاش، در عشق

به مویی می‌توان کوهی کشیدن

 

وحید قزوینی

وحید قزوینی

همچو پرگار ز شوق تو و بیداد رقیب

یک قدم در وطن و یک قدمم در سفر است

 

وحید قزوینی

وحید قزوینی

رفت چون دولت رفیقان نیز با او می‌روند

تا بود روشن چراغت با تو باشد سایه‌ات

 

وحید قزوینی

وحید قزوینی

گفتند حریفان سخن از پاکی زاهد

گفتیم که خشک است چرا پاک نباشد ؟

 

وحید قزوینی

مرتضی لطفی

به روی نیزه یا بر دار یا بر دامن معشوق

سر شوریده‌ی عشاق سرگردان نخواهد ماند

 

مرتضی لطفی

محمد مستقیمی راهی

نیست به تقویم من جدول سرخی

هفته‌ی رنج من آدینه ندارد

 

محمد مستقیمی راهی

اشرف خراسانی

خویش را در نظر خلق نگه دار عزیز

کز نظرها چو بیفتی به دهان‌ها افتی

 

اشرف خراسانی

عرفی شیرازی

غیرتم بین که برآرنده‌ی حاجات هنوز

از لبم نام تو هنگام دعا نشنیده است

 

عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

قصیده نظم هوس پیشگان بود عرفی

تو از قبیله‌ی عشقی، وظیفه‌ات غزل است

 

عرفی شیرازی

شهریار

من اختیار نکردم پس از تو یار دگر

به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست

 

شهریار

مهدی اخوان ثالث

ممکن شمار بی‌ادبی از ادیب هم

گاهی سکندری خورد اسب نجیب هم

 

مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث

می‌دهم خود را نوید سال بهتر، سال‌هاست

گر چه هر سالم بتر از پار می‌آید فرود

 

مهدی اخوان ثالث

عنایت اصفهانی

نقش بیداد ز لوح دل او گریه نبرد

آن چه بر سنگ نگارند به باران نرود

 

عنایت اصفهانی

امیر خسرو دهلوی

همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف

به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد

 

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلوی

کششی که عشق دارد نگذاردت بدین سان

به جنازه گر نیایی به مزار خواهی آمد

 

امیر خسرو دهلوی

فروغی بسطامی

روز وداع من کسی تنگ‌دلی نمی‌کند

بس که به دوستی او با همه شهر دشمنم

 

فروغی بسطامی

محتشم کاشانی

‏آن چنان تنگ دلم از غم آن تنگ دهان

که غمش نیز به تنگ آمده است از دل من

 

محتشم کاشانی

رضایی کاشی

از بس که وعده می‌دهی و می‌کنی خلاف

امروز در وصالم و باور نمی‌کنم

 

رضایی کاشی

شاپور تهرانی

گر مهر تو بیرون رود از سینه‌ی مردم

در شهر کسی را به کسی کینه نماند

 

شاپور تهرانی

شاپور تهرانی

شبم به وعده و روزم به انتظار گذشت

به هیچ و پوچ مرا روز و روزگار گذشت

 

شاپور تهرانی

یغما جندقی

دل ندانم ز خدنگ که به خون خفت ولی

این قدر هست که مژگان تو خون آلود است

 

یغما جندقی

یغما جندقی

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‌ی ماست

آن چه البته به جایی نرسد، فریاد است

 

یغما جندقی

مشرقی مشهدی

آن‌ها که بد کنند سزاوار دوزخ‌اند

دوزخ چه کرده است که شایسته‌ی من است ؟

 

مشرقی مشهدی

مشرقی مشهدی

برخیز که خود را به چراغی برسانیم

تا قوت بر هم زدن بال و پری هست

 

مشرقی مشهدی

قاسم جوینی

سررشته‌ی امید گره بر گره فتاد

از بس گسسته‌ای تو و ما باز بسته‌ایم

 

قاسم جوینی

فصیحی هروی

خار ترم که تازه ز باغم زدوده‌اند

محروم بوستانم و مردود آتشم

 

فصیحی هروی

فطرت مشهدی

هیچ کس آگه ز شرح اشتیاق ما نشد

نامه‌ی ما چون زبان لال هرگز وا نشد

 

فطرت مشهدی

فطرت مشهدی

جای یک زخم دگر در همه اعضایم نیست

بعد از این تیغ بینداز و نمکدان بردار

 

فطرت مشهدی

سیمین بهبهانی

تکیه کردم بر محبت همچو نیلوفر بر آب

اعتبار از پایه‌ی بی اعتباری داشتم

 

سیمین بهبهانی

حسین بیگی نیا

به شیخ شهر شبیهم پس از گناه نهان

به چشم غیر سرافراز و سرشکسته‌ی خویش

 

حسین بیگی نیا

عالی شیرازی

ترسم آن سیمین بدن باشد در آغوش رقیب

دیده‌ام تقویم را امشب قمر در عقرب است

 

عالی شیرازی

عماد خراسانی

بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار

فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

 

عماد خراسانی

خواجه‌زاده کابلی

بر رخ نشسته گرد غریبی بسی مرا

نبود عجب اگر نشناسد کسی مرا

 

خواجه‌زاده کابلی

خواجه‌زاده کابلی

یار با غیر مست می‌گذرد

نیک و بد هر چه هست می‌گذرد

 

خواجه‌زاده کابلی

میرزا حسینی

هر جور را هزار دلیل آورد به پیش

یا رب که دلستان کسی نکته‌دان مباد

 

میرزا حسینی

غضنفر کرجاری

کس ندیدم که دل آزارد و آزرده شود

غیر خوی تو که می‌رنجد و می‌رنجاند

 

غضنفر کرجاری

حسابی نطنزی

به خانه‌اش روم و این کنم بهانه‌ی خویش

که مست بودم و کردم خیال خانه‌ی خویش

 

حسابی نطنزی

مقیمی ترکمان تبریزی

به فردا وعده زان رو می‌دهد یار

که می‌داند شب ما را سحر نیست

 

مقیمی ترکمان تبریزی

قائم مقام فراهانی

زاهد چه بلایی تو که این رشته‌ی تسبیح

از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد

 

قائم مقام فراهانی

مقیما احسان مشهدی

فریب تربیت باغبان مخور ای گل

که آب اگر دهد از تو گلاب می‌گیرد

 

مقیما احسان مشهدی

غلامرضا شکوهی

بندی به پای دارم و باری گران به دوش

در حیرتم که شهره به بی‌بند و باری‌ام

 

غلامرضا شکوهی

رضا شیبانی

چون ماهی فتاده به قلاب، ناگهان

زیر سوال رفته‌ام از لب گشودنم

 

رضا شیبانی

علیرضا قزوه

کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان

پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم ؟

 

علیرضا قزوه

محمد علی جوشایی

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

همه با قافیه‌ی عشق مصیبت دارند

 

محمد علی جوشایی

محمود حبیبی

هر کس که حسن داشت شهید جمال شد

قالی به دار رفته‌ی زیبایی خود است

 

محمود حبیبی

یاسر قنبرلو

هشتاد ضربه حکم حقیری است محتسب

دارم بزن که مستی‌ام از حد گذشته است

 

یاسر قنبرلو

محسن عابدی

یعقوب گریه کن که شفایت نمی‌دهد

پیراهنی که بوی زلیخا گرفته است

 

محسن عابدی

آشفته ایروانی

دستی به دامن تو و دستی به آسمان

دستی دگر کجاست که خاکی به سر کنم ؟

 

آشفته ایروانی