نجات اصفهانی

می‌خواست سوی من نگرد سوی خویش دید

خود نوش کرد شربت بیمار خویش را


نجات اصفهانی


نجات اصفهانی

شب از فغان همه‌ی خلق را ز خواب بر آرم

برای آن که تو را هیچ کس به خواب نبیند


نجات اصفهانی

نجات اصفهانی

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد

ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم


نجات اصفهانی