کلیم کاشانی

موشکافی‌ها در آن اندام زیبا کرده‌ام

تا کمر را از میان زلف پیدا کرده‌ام

 

کلیم کاشانی

کلیم کاشانی

بی‌کسانیم، گذاری به سر ما که کند ؟

مگر از گریه گهی بگذرد آب از سر ما

 

کلیم کاشانی

 

غنی کشمیری

در هر نماز دست به زانو چرا زند ؟

زاهد اگر ز کرده پشیمان نگشته است


غنی کشمیری


غنی کشمیری

تا بود گفتگو سخنم نا تمام بود
نازم به خامشی که سخن را تمام کرد

غنی کشمیری

غنی کشمیری

سر رشته‌ی تحریر نیفتاد به دستم

جز خط کف دست مرا دست خطی نیست


غنی کشمیری

غضنفر کرجاری

کس ندیدم که دل آزارد و آزرده شود

غیر خوی تو که می‌رنجد و می‌رنجاند

 

غضنفر کرجاری

غلامرضا شکوهی

بندی به پای دارم و باری گران به دوش

در حیرتم که شهره به بی‌بند و باری‌ام

 

غلامرضا شکوهی

رضا شیبانی

چون ماهی فتاده به قلاب، ناگهان

زیر سوال رفته‌ام از لب گشودنم

 

رضا شیبانی

علیرضا قزوه

کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان

پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم ؟

 

علیرضا قزوه

محمد علی جوشایی

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

همه با قافیه‌ی عشق مصیبت دارند

 

محمد علی جوشایی

محمود حبیبی

هر کس که حسن داشت شهید جمال شد

قالی به دار رفته‌ی زیبایی خود است

 

محمود حبیبی

یاسر قنبرلو

هشتاد ضربه حکم حقیری است محتسب

دارم بزن که مستی‌ام از حد گذشته است

 

یاسر قنبرلو

روشنی همدانی

چه آتشی تو ندانیم و این چه تأثیر است

که هر که دورتر از توست بیشتر سوزد

 

روشنی همدانی

حاجی گیلانی

گویند مردمان که به میخانه‌ها مرو

این‌ها حکایتی است که باید شنید و رفت

 

حاجی گیلانی

غنیمت پنجابی

سجود زاهدان و عشق بازان فرق‌ها دارد

چه نسبت سر به خاک افکنده را با خاک بر سرها ؟

 

غنیمت پنجابی

حسین زحمتکش

حسابم را جدا کن از حساب دیگران ساقی

دو جام از آنچه خود گهگاه می‌نوشی محبت کن

 

حسین زحمتکش

ناصح تبریزی

مغرور بر آن مشو که خواندی ورقی

زان روز حذر کن که ورق برگردد

 

ناصح تبریزی

صابر همدانی

بلبل نبود عاشق گل، این کلاه را

ما بافتیم و بر سر مردم گذاشتیم

 

صابر همدانی

میرزا محمدعلی شیرازی

شد یقین از قصه‌ی یوسف که از اعجاز حسن

کف بریدن نیست مشکل، دل بریدن مشکل است

 

میرزا محمدعلی شیرازی

رونقی همدانی

به گریه گفتمش ای گل دلم به هیچ بخر

به خنده گفت که در جنس خویش آب مکن

 

رونقی همدانی

آسوده شیرازی

یک تن آسوده در جهان دیدم

آن هم آسوده‌اش تخلص بود

 

آسوده شیرازی

 

خصمی

ساقی بده آن باده که از هوش خود افتم

من بار خودم، یک نفس از دوش خود افتم

 

خصمی

کاریکلماتور

پرویز شاپور مبتکر کاریکلماتور در ایران است..
اما امروزه کاریکلماتور نویسان بسیاری راه او را ادامه دادند....  

ادامه مطلب ...