1- سریال کتشلواریها: وقتی که من سیزده سالم بود یه پسر تو محله بود که برادر کوچکم را اذیت میکرد؛ یه روز با پدر اون بچه روبرو شدم بهم گفت چیزی در این باره نمیدونه. میدونی مشکلش چی بود؟ اون لعنتی وظیفهاش بود که بدونه!
2- سریال کتشلواریها: مردم چیزی را که دلشون میخواد میشنوند.
3- سریال کتشلواریها: پسرم! نفست داره چکهایی مینویسه که بدنت نمیتونه پرداختشون کنه(تکرار دیالوگ سلاح برتر).
4- سریال کتشلواریها: اگه محمد نمیاد پیش کوه؛ باید کوه را ببریم پیش محمد!
5- سریال کتشلواریها: وفاداری یک خیابون دوطرفه است.
6- سریال کتشلواریها: وقتی با ببرها کار میکنی؛ هر چند وقت یه بار چنگت میزنند. دوست دارم با ببر کار کنم البته وقتی زیادهروی میکنند باید خلاصشون کنی.
7- سریال کتشلواریها: تا در شرایط کسی قرار نگرفتی در باره اش قضاوت نکن!
8- سریال کتشلواریها: نیازهای کلی مهمتر از نیازهای جزئیه(اسپاک خشم خان).
9- سریال کتشلواریها: دادستانها چکشند و متهمها را مثل میخ میبینن.
10- سریال کتشلواریها: هیچ وقت چیزی را امضا نکن مگر این که در قبالش چیزی بگیری!
11- سریال کتشلواریها: وقتی میخواهی دروغ بگی سعی کن با جزییات کمتری بگی!
12- سریال کتشلواریها: فهمیدم میزان پولی که در میآری مهمترین مسأله تو دنیا نیست؛ این که پولت را هر روز با کی خرج میکنی مهمه!
13- سریال کتشلواریها: تو برام مثل خانوادهای! اونم خانواده تو است و آدم نباید با اعضای خانواده پول سرمایهگذاری کنه!
14- سریال کتشلواریها: وکلا چیزی جز فرصت طلبان تشنه ی قدرت نیستند.
15- سریال کتشلواریها: سنگی که پرت میکنی دیگه برنمیگرده!
16- سریال کتشلواریها: اگه نتونیم حقایق سخت را به هم بگیم پس داریم چکار میکنیم؟
17- سریال کتشلواریها: سیلی زدن از سیلی خوردن خیلی سختتره!
18- سریال کتشلواریها: خب فقط امیدوارم تو اولین آدم تو دنیا باشی که کنار سگها بخوابی و صبح با شپش بلند نشی.
19- سریال کتشلواریها: - یکی از سختترین کارهایی بود که مجبور به انجامش شدم. قسم میخورم یه تیکه از منو ازم جدا کرد. - خب میتونی این طوری بهش نیگاه کنی یا این طور نیگاه کنی که خودت خواستی یه تیکه از خودت را دور بندازی!
20- سریال کتشلواریها: اگه نمیخوای کلوچه بخوری نرو تو آشپزخونه!
21- سریال کتشلواریها:مادر بودن یعنی زندگی کردن با انتخابهایی که قلبت را میشکنه.